بدون عنوان
وای خدا بازم نگرانی ، دلشوره سردر گمی. خاله ثریا دیگه نمیتونه بیاد پیشتون .خاله تقریبا از اوایل اردیبهشت هر روز صبح میومد خونمون که مامان بتونه به اداره و کاراش برسه. آخه شما دوتا هیچ کدوم نتونستید با محیط مهد کودک کنار بیاید. بردیا جان تو که فقط سه روز طاقت آوردی . برسامم 15 روز . اما حالا بازم بلاتکلیف موندیم. فعلا که چند روزه مامان جون میاد پیش شما. اما واسه اونم خیلی سخته باید هر چه سریعتر یه پرستار بگیریم.
نویسنده :
مریم
14:11